English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 29 (6604 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
Keep an eye on the children. U چشمت به بچه ها با شد ( مراقب آنهاباش )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
children U بچه ها
children U کودکها
children U طفل ها
children's apperception test U ازمون اندریافت کودکان
children's apperception test U سی ا تی
disadvantaged children U کودکان محروم
disturbed children U کودکان پریشان
exceptional children U کودکان استثنایی
institutionalized children U کودکان پناهگاهی
school age children U کودکان واجب التعلیم
suitable for children U د رخور بچه ها
suitable for children U مناسب برای بچه ها
twin children U دو بچه دوقولو یا همزاد
children's home U محلنگهداریبچههاییکهپدرومادر خوبوشایستهایندارند
Some children are afraid of the dark. بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
Line up the children in order of height. U بچه ها رابترتیب قد بخط کنید
If you count the children too. U اگر بچه ها راهم حساب کنید ( بشمارید )
Children start school at the age of 7. U بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
We are thirty people not counting the children . U بدون شمرن بچه ها سی نفر هستیم
A mothers love for her children. U عشق مادر نسبت به فرزندانش
Mentally retarded children. U کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
Some parent spoil their children . U برخی پدر ومادرها بچه هایشان را لوس بار می آورند
None of the boys ( children ) came . U هیچ کدام از بچه هانیامدند
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support. U سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
to watch children U مواظب بچه ها بودن
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. U بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
slide [for children] U سورتمه [سرسره ] [در برف]
Our children have all left home now, but [except] [bar] one. U همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
3ترجمه كلمه زايش به انگليسي مثلا زن توانايي زايش دارد
1چندمین
0Keep working hard on your appearance 'Cause you know when you're in, you're in The drive flickers like a candle Accessing lines stored within Old man berates the congregation Instill a fear he'll soo
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com